دیگر آسمان دارد تیره و خاکستری می شود و باران نم نم وکم کم شروع به بارش می کند.
باران مانند اشک های حضرت زینب(س)همچنان میبارد.
ناگهان صدای مهیبی به گوش میرسد.!!! این صدا صدای رعد و برق ها هستند.
باران تندتر و تندتر میشود.همه ی مردم درخیابان به دنبال پناهگاهی میگردند.!
چترهای مردم و بالکن های مغازه ها مانند یک پناهگاهی اند که به مردم درخیابان آغوش بازمیکنند تا مردم زیر این رحمت الهی خیس نشوند.!!!
با گذر زمان خیابان ها خلوت شده وتعداد کمی از انسان ها در خیابان پیدا می شود و باران سرد شده و به تگرگ تبدیل می شود و با شکل و شمایلی خاص مانند سنگ های یخی به زمین فرو میریزند.
-باران باغبانی میشود که به گل و گیاهان و درختان و سبزه ها آب می دهد.
-کشاورزی میشود که به کشاورزان کمک می کند.
-و باران رفتگری خواهدشود که خیابان را تمیز می کند.
-و سقایی میباشد همچون(ابوالفضل<ع>)که به تشنگان آب میرساند.
باران آهسته وآهسته تر می شود.
کم کم رنگین کمان نمایان می شود رفته رفته پر رنگ تر و پر رنگ تر می شود و خیابان ها باز هم رو به شلوغی برمی گردند.
تا چندین ساعتی زمین نم خواهد داشت ولی زمین خشک خواهد شد.
مال و ثروتی که بدون رنج و زحمت به دست
آید خود به خود از دست میرود، زیرا سعی و تلاشی در تحصیل آن بکار نرفته تا
قدر و قیمت آن بر صاحب مال و مکنت معلوم افتد. مال و ثروت باد آورده چون
به دیگری تعلق دارد، همیشه دستخوش باد حوادث است و صاحبش هر آینه از آن
طرفی نخواهد بست.
بیهود نیست که در ممالک راقیه و پیشرفته، ثروتمندان
واقع بین، فرزندانشان را مجبور میکنند که به هنگام تحصیل علم و دانش،
ساعات فراغت را شخصاً کار کنند و به مال و منال پدر خوشدل و دلگرم نباشند.
چه فرزندی که در عنفوان جوانی کار کند قطعاً احساس رنج و زحمت میکند و پس
از مرگ پدر ثروت موروثی را به دست تطاول و اسراف نمیسپارد.
اکنون به ریشه تاریخی ضرب المثل بالا میپردازیم:
خسرو
پرویز از پادشاهان مشهور سلسله ساسانی بود که لشکرکشیهای عظیم و
خوشگذرانیهای بی حد و حصر او و درباریانش کشور ایران را از اوج حشمت و شوکت
به حضیض انقراض و نیستی کشانید. اگر چه به ظاهر یزدگرد سوم از قشون عرب
شکست خورد، ولی عامل شکست و انحطاط از ندانم کاریها و نابسامانیهای عصر
خسرو پرویز فراهم آمد. خسرو پرویز عاشق بی قرار زن و زر و دستدار خواسته و
تجمل بود. در طول مدت سلطنت خود به قول صاحب کتاب حبیب السیر تعداد صد گنج و
به عقیده سایر مورخان هفت گنج تدارک دید. نامهای آنها به شرح زیر است: گنج
عروس، گنج بادآورد، گنج خسروی، گنج افراسیاب، گنج سوخته (یا ساخته)، گنج
خضرا، و گنج شادورد که در اصطلاح عامه به هفت خم خسروی معروف است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی، هفت گنج خسرو پرویز را در کتاب شاهنامه این طور تعریف میکند:
نخستین که بنهاد گنج عروس ز چین و ز برطاس و از هند و روس
دگر آنکه نامش همیبشنوی تـو خـوانـی ورا دیــبــه خــســروی
دگر گنج کش خواندی سوخته کز آن گـنـج بـد کـشـور افروخـتـه
که خضرا نهـادند نامش ردان هـمـان نـامـور کـاردان بـخـردان
راجع به تاریخچه گنج بادآورده که موضوع این مقاله میباشد در کتب تاریخی چنین آمده است:
«هنگامی
که ایرانیان شهر اسکندریه در کشور مصر را محاصره کردند، رومیان در صدد
نجات دادن ثروت شهر برآمدند و آن را در چند کشتی نهادند. اما باد مخالف
وزید و سفاین را به جانب ایرانیان راند. این مال کثیر را به تیسفون
فرستادند و به نام گنج باد آورد موسوم شد.»
اما به روایت دیگر که مورد
تصدیق غالب مورخان اسلامی میباشد، نوبتی فوکاس قیصر روم، اموال بیقیاس
خویش را از بیم دستبرد مخالفان در هزار کشتی (البته کشتیهای شراعی آن
زمان)، به سوی یکی از مواضع حصین کارتاژ فرستاد. این اموال سبک وزن و
گرانبها عبارت بود از زر و گوهر و مروارید و یاقوت و دیباهای گوناگون که
باد مخالف کشتیها را به سوی اردوی ایرانیان برد و خسرو پرویز این گنج را
"گنج بادآورد" نامید و گفت: «من بدین گنج سزاوارترم که باد این را سوی من
آورده». و باربد موسیقیدان نامدار ایران، آهنگ معروف گنج بادآورد را به
افتخار دست یافتن به این گنج ساخته است.
میگویند دو بار اموال بی قیاسی
از خزانه خسرو پرویز به سرقت رفت؛ و یکبار هم در سال 628 میلادی بود که
هرقل تیسفون را غارت کرد، که اتفاقاً همه از این گنج باد آورد بوده است و
به همین مناسبت ظرفا از باب طنز و عبرت گفتند: «باد آورده را باد میبرد.»
و این عبارت از آن تاریخ ضرب المثل گردیده است.